این بار موضوع آپم ته که نداره هیچ، پر از سر هست! سرهایی که آدم توش گم میشه و براشون شاید تهی هم نباشه!
این روزا سعی میکنم تند تند کار کنم که به همه چی برسم... یه سردرگمی و استرس دارم... نه فکر کنم چند تا دارم... بعضیاش رو شاید چند تایی بدونین البته اینایی که میدونین سردرگمی نیستن، استرس هستن که به محض شروع و برنامهریزی استرسش هم از بین میره اما واقعاً نمیدونم کی شروع میکنم!
بعضیاش هم... هیچکس نمیدونه!
حتی خودم!
البته میدونم ولی کاش نمیدونستم... یا بهتر بگم کاش...
به قول یه ضربالمثل قدیمی کاشکی رو کاشتن سبز نشد!
اهمیتی ندارد... این بار هم میگذرد! مطمئنم! من خوششانستر از این حرفام! :-)
از احوالات روزمرهم هم چیزی نیست جز این که از اون صد و خردهای صفحهی ناقابل در حال تایپ ۴۰ صفحه با نک و نال تایپ شده! یک فصل از این همه فصل هم بازبینی شده! واقعاً خسته نباشم. بهم خسته نباشید بگین! :دی
یادداشت رفع استرس (شخصی- هرکی بخونه نابود میشه!:دی):
براساس برآوردی که توسط شخص شخیص خودم انجام شد، روزانه باید نزدیک به ۱۵ صفحه از انواع متونی که بر عهده دارم ترجمه کنم! و البته همواره به یاد داشته باشه، هان ای مدیر ترجمهی بدقول: «افسانههای طفل معصوم هم این وسط فراموش نشود.» :hammer:
+کی بهتون میگه یادداشت رفع استرس شخصی یه بنده خدا رو بخونین؟ شاید توش نوشته باشه هفتهی بعد میخوام یکیو به طرز فجیعی به قتل برسونم! شما باید بخونین؟! :دی
+ اگه میدونستم یه آپ مزخرف انقدر حالم رو بهتر میکنه زودتر مینوشتمش انقدر یه دوست عزیز رو با غرهام تلطیف نمیکردم! :hammer:
+ مزخرف بودن آپ رو ببخشایید... فقط جهت تسکین درونی بود که خوب واقع شد. :دی
حالا میتونم بگم شاید...
ته سردرگمی!