ته رسید

توی سررسید، روزهایی که می‌گذره رو می نویسن... توی این ته رسید هم پایان روزا یا ماه ها یا خیلی چیزای دیگه نوشته می‌شه!

ته رسید

توی سررسید، روزهایی که می‌گذره رو می نویسن... توی این ته رسید هم پایان روزا یا ماه ها یا خیلی چیزای دیگه نوشته می‌شه!

کمتر حرف بزنیم!

شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۵۴ ق.ظ

سلام!

این مطلب رو استادم چند روز پیش برام ایمیل کرده بود و تازه من امشب خوندمش. این یه جورایی چیزی بود که همیشه سعی می کردم بهش عمل کنم. قبلاها خیلی بهش وفادار بودم و جدیداً انگار یادم رفته بود و خوندن دوباره‌ی این مطلب یادم انداخت چقدر عوض شدم!


می دونم این مقدار مطلب از حوصله ی شما خارجه ولی پیشنهاد می کنم حوصله کنین و بخونینش...


چرا این نکته؟ به نظر می رسد میانگین ایرانی ها تقریبا در مورد هم چیز و هم کس اظهار نظر می کنند؛ بعضا با قاطعیت.

عبارات من نمی دانم، من اطلاع ندارم، من به اندازه کافی اطلاع ندارم، من مطمئن نیستم، من باید سئوال کنم، من باید فکر کنم، من شک دارم، من در این باره مطالعه نکرده ام، من این شخص را فقط یک بار دیده ام و نمی توانم در مورد او قضاوت کنم، من در مورد این فرد اطلاعات کافی ندارم، اجازه دهید من در این رابطه سکوت کنم، فردا پس از مطمئن شدن به به شما خبر می دهم، هنوز این مساله برای من پخته و سنجیده نیست و مشابه این عبارات در ادبیات عمومی ما، بسیار ضعیف است. تصور کنید اگر بسیاری از ما این گونه با هم تعامل کنیم، چقدر کار قوه قضائیه کم می شود. چقدر زندگی ما اخلاقی تر می شود و از منظر توسعه یافتگی چقدر جامعه تخصصی تر می شود.

در چنین شرایطی، خبرنگار تلویزیون در مورد برنامه هسته ای، نظر راننده تاکسی را نخواهد پرسید. اقتصاد دانی که یک مقاله پزشکی را خوانده، خود درمانی نخواهد کرد و شیمی دانی که هر روز روزنامه ها را می خواند در مورد آینده اقتصاد ایران و وضعیت سیاسی چین اظهار نظر نخواهد کرد؛ چه سکوتی برقرار می شود! و همه به خود و مثبت و منفی برنامه های خود می پردازند و کمتر سراغ سر در آوردن از کارهای دیگران می روند؛ غیبت کم می شود و تهمت و توهین به حداقل می رسد.

حضرت علی (ع) می فرمایند: مومن کسی است که با مردم تعامل کند تا دانا شود، سکوت کند تا سالم بماند و بپرسد تا بفهمد. یک دلیل این که تولید ناخالص داخلی آلمان بیش از دو برابر جمع تولید ناخالص داخلی ۵۵ کشور مسلمان است، این به خاطر تمرکز مردم به کار و فعالیت و کوشش های فردی است.

اتفاقا چون بسیاری از ما برای خود کم وقت می گذاریم و خود را کشف نمی کنیم، به بیرون از خودمان و توجه دیگران نیازمند می شویم. به همین دلیل، نمایش دادن در میان ما بسیار جاری و قدرتمند است، چون در مورد خود نمی توانیم پنجاه صفحه بنویسیم، از انتقاد حتی انتقادی ملایم، خشمگین می شویم، چون احساسی بار می آییم و بنابر این ضعیف هستیم، اعتماد به نفسمان کم است.
عموما ظاهر خود را می آراییم و در مخزن باطن ما، سه قفله باقی می ماند. افراد ضعیف جامعه ضعیف را به ارمغان می آورد.

در برابر کم حرف زدن و کم قضاوت کردن، فکر و دقت قرار می گیرد. ارزش هر انسان مساوی با مقدار زمانی است که برای فکر، کشف خود و خلاقیت اختصاص می دهد. سکوت فراوان بهترین فرآورده کم قضاوت کردن است. در این مسیر، محتاج کتاب خواندن، گفت و گو و مناظره هستیم. با آگاهی و دانش می توان انسان بهتری بود و به همین دلیل، نیازمند آموزش هستیم. به امید روزی که تلویزیون کشور برای ارائه دیدگاه در ۲۵ موضوع مختلف از یک نفر استفاده نکند.

نویسنده: محمود سریع القلم


کمی فکر!

ته حرف امشب!

نظرات  (۵)

خداوند ایشالا خیر بی حد به نویسنده متن برساند!

پ.ن) الان که اینو نوشتم, حس کردم همه همین جوری ایم. ازین قضیه انتقاد ناپذیری و ابراز فضل در هر زمینه ای بیشتر از همه مینالیم, با این حال خودمون ازین مردمی که ازشون گله میکنیم, هیچی کم نداریم...
پاسخ:
واقعاً خیر برساند!
بله بله اکثر قریب به اتفاق این طوری هستیم. ولی چه بهتر که سعی کنیم کمش کنیم! :)


فرهنگ غنیه کشور ما همینه.
حضرت علی هم الان تو جامعه ما بود واسه اینکه از قافله عقب نمونه باید پا به پا ملت نظر میداد وگرنه ماشالله ملت فهمیده ما با این همه اطلاعات لقب امام رو ازش میگرفتن و رو خودشون میزاشتن.
پاسخ:
والا! اینم حرفیه!
  • ترانه جاودان

  • یــــــــــــس، خیلی درست و به جا بود!

    ها دیگه چی بگم؟ نوروز هم تموم شد؛ حداقل ازون زر زر می کردیم.:-"


    پاسخ:
    نوروز که حق مسلم هممونه :-P

    هنوزم میشه در موردش به قول تو زر زر کرد :-"

    البته الان شماها می تونین در مورد مدرسه هم حرف بزنین منم به ریشتون بخندم :-" (چه حالی میده! :-" )
  • پریسا الطافی
  • خیلی استفاده کردم. ممنون عزیزم:)
    پاسخ:
    ممنون که خوندی پریسا جون :)
    مطلب جالبی بود آیدا جون

    درسته، انگار همیشه قراره به هر سوالی که هر کسی از ما می پرسه کامل جواب بدیم! مگه مجبوریم آخه درمورد چیزی که نه مطالعه ای درموردش کردیم و نه اصلا اطلاعی ازش داریم توضیحات پر و پیمون بدیم؟!

    خیلی خوب می شد از اون عباراتی که بیان شدند " من نمی دانم، من اطلاع ندارم،..."  تا هم دردسر الکی درست نشه و هم خودمونو به زحمت نندازیم و چرت و پرت تحویل بقیه بدیم.

    راستش الان که دارم فکر میکنم مثلا ما همیشه انتظار داریم که معلم یا استاد توی کلاس بتونه به هر سوالی که می پرسیم جواب بده، چرا؟ چون استاده!! و اگه ندونه و مثلا بگه که اطلاعی ازش ندارم و یا اجازه بدین جلسه بعد براتون توضیح بدم  ... دیگه اون موقعه که مسخره اش میکنیم و می گیم بیسواده!
    ولی الان که خودم توی این موقعیت هستم و سر کلاس بعضی موقع ها میشه که حضور ذهن ندارم یا اطلاعی از یه مطلب ندارم دقیقا استادهای خودمون رو درک می کنم.
    این یه مثال کوچیک بود. ولی وای به حال ما و کشورمون که درمورد مسائل مهم نظر بی اطلاعترین افراد رو جویا می شه!

    منم موافقم که بعضی جاها سکوت بهترین جوابه!
    پاسخ:
    نه دیگه استادا باید همه چی بدونن! :-" دانشجوها باید تا می توانند استادان را عذاب دهند! :-" :دی

    مرسی که خوندی :flower:

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی