ته امشب!
عجب تهی داشت امشب!
اصلاً فکر نمی کردم امروز بشینم و تو این همه کارِ بیکاری، وبلاگ بزنم! خیلی جالب و ناگهانی بود! خودم حظ کردم، البته فقط اولش! بعد از چند ساعتی کلاً نظرم عوض شد! :)))))
تو عمرم انقدر زود دربارهی چیزی نظرم عوض نشده بود. اما خب عوض شدن نظر باعث نمیشه چیزی تغییر کنه! نترسید! :دی
و اصلاً فکر نمی کردم حتی با وجود اون قانون دوست داشتنیام بازم متحمل بعضی چیزا بشم. با تشکر از دوستان (توجه داشته باشین جمع بسته شده پس به خودتون نگیرین! شاید شما نباشین! :))))) )
فقط محض گفتن حرف دلم در ته رسید عزیزم: ته رسید عزیز، دوست دارم سر بذارم به بیابونی که هیچ موجود زنده ای توش نباشه. :دی
حتی تو رو هم نمی برم اگه برم. :)) (دلم برای کویر لک زده...)
اگه منتظر آپ طولانی یا خارق العاده هستین، کور خوندین! از این چیزا نداریم! :دی
+ کسایی که زنگ و اس می دین و جواب نمی دم یا دیر جواب میدم. مشکل از منه. لطفاً دلگیر نشوید... صبور باشید! :دی
امشب هم به ته رسید!
- ۹۱/۱۲/۲۷